داداشی روزای خوبمون یادت نره ...خنده هامون یادت نره.... دلتنگیهامون ....گریهامون ...تنهایی هامون...که با وجود همدیگه پر میشد. بارویای قدم زدن زیر بارون روحمون پرمیکشید کنار همدیگه تو دم درمی ایستی تامن بیام دست تو دست همدیگه تا ته دنیا قدم بزنیم ...وقتی چشمام باز میکردم نه من بودم نه تو بودی نه خیابون فقط من بودم وچشمهای نمناکم .... .
داداشی اگه من رفتم تو رفتی قول دادیم مواظب همدیگه باشیم .داداشی تو قول دادی مواظب خودت باشی مریض نشی که من از نگرانی دلم هزار راه وبیراه نره... منم قول دادم دیگه نگم این ابجیت خیلی نازنازی...
توهم قول دادی دیگه نگی داداشت قرازست... 
نظرات شما عزیزان:
|